کد مطلب:259265 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:225

شخصیت والای امام هادی
نخستین فرزند امام جواد علیه السلام در نیمه ی ماه ذی الحجه سال 212 هجری دیده به گیتی گشود.

پس از پدر، درخشان ترین و شامخ ترین شخصیت اسلام بود.

امام علیه السلام معاصر با خلفا و زمامدارانی بود كه آنان را محوشدگان می نامند.

معتصم عباسی محو در خونریزی، هارون و واثق پسرش محو در لذت طلبی و جعفر و متوكل برادر وی، محو در عقده های روانی بودند.

اسم شریف آن حضرت «علی» و كنیه ی او «ابوالحسن» بود و چون در ائمه مكنی به این كنیت بودند به جهت تعیین آن جناب را «ابوالحسن الثالث» می گویند. القاب شریفه زیاد و اشهر آن ها «نقی» و «هادی» است. گاهی آن حضرت را «نجیب» عالم، فقیه، ناصح، طیب، و مؤتمن، می گفتند.

چون آن حضرت و فرزندش امام حسن علیه السلام در سامرا سكنی فرمودند و در محله عسكر بدین سبب آن بزرگواران به آن مكان منسوب شدند و «عسكری» نام گرفتند.

آن حضرت در سال 254 هجری (طبق روایات شیعه) به دست پلید معتز، خلیفه ی عباسی با سم به شهادت رسیده است. [1] .



[ صفحه 20]



امام هادی علیه السلام در ایام خود با هفت تن از خلفای عباسی: مأمون، معتصم، واثق، متوكل، منتصر، مستعین و معتز معاصر بوده است.

در عهد معتصم، سال 220 بود كه پدر بزرگوارش در بغداد با سم شهید شد. حضرتش در مدینه بود و به امر خدا و معرفی امامان گذشته به امامت رسید و به نشر تعالیم دینی می پرداخت تا زمان متوكل فرا رسید.

متوكل در سال 243 در اثر سعایت هایی كه كرده بودند، به یكی از امرای دولت خود مأموریت داد كه آن حضرت را از مدینه به سامرا - كه آن روز پایتخت و عاصمه ی خلافت بود - جلب كند و نامه ای مهرآمیز با كمال تعظیم (!!) به آن حضرت نوشت و تقاضای حركت و ملاقات نمود. [2] .

البته پس از ورود آن حضرت به سامرا، در ظاهر اقداماتی به عمل نیامد. ولی در عین حال آنچه می توانست در فراهم آوردن وسایل اذیت و هتك آن حضرت كوتاهی نمی كرد و بارها به منظور قتل یا هتك، امام را احضار كرده و به امر وی خانه اش را تفتیش نمودند.

متوكل در دشمنی با خاندان رسالت در میان خلفای عباسی نظیر نداشت. به ویژه با حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام دشمن سرسخت بود و آشكارا به حضرتش ناسزا می گفت و مرد مقلدی را موظف داشت كه در بزم های عیش تقلید آن حضرت را در می آورد و خلیفه می خندید.

وی در سال 237 هجری امر كرد قبه و ضریح حضرت امام حسین علیه السلام را در كربلا، هم چنین خانه های بسیاری كه در اطرافش ساخته بودند، ویران و با زمین یكسان نمودند و دستور داد كه آب به حرم امام بستند و زمین قبر مطهر را شخم و زراعت كنند تا به كلی اسم و رسم مزار فراموش شود. [3] .

در زمان متوكل وضع زندگی سادات علوی - كه در حجاز بودند - به مرحله ی رقت



[ صفحه 21]



باری رسیده بود، چنان كه زن های ایشان هیچ گونه ساتر نداشتند و عده ای از ایشان یك چادر كهنه داشتند كه در اوقات نماز آن را به نوبت می پوشیدند و نماز می خواندند. [4] .

نظیر این فشارها را به سادات علوی - كه در مصر بودند - نیز وارد می ساخت.

امام هادی علیه السلام به شكنجه و آزار متوكل صبر می فرمود تا آن خلیفه ی نا به حق درگذشت و پس از وی، منتصر، مستعین و معتز روی كار آمدند و به دسیسه معتز، آن حضرت مسموم و شهید شد.

اغلب روات و مورخین گویند: آن حضرت در نیمه ی ذی حجه ی سال 212 در «صریا» - موضعی در حوالی مدینه ی منوره - دنیا را به نور خود منور فرمود. بعضی دوم - یا پنجم - رجب را ذكر كرده است.

والده ی معظمه اش «سمانه» مغربیه و معروف به سیده است كه «و كانت من القانتات».

محدث قمی رحمه الله از «جنات الخلود» نقل می نماید كه آن مخدره در زهد و تقوی مثل و مانندی نداشت و بیشتر اوقات روزه بود.

شمائل امام هادی علیه السلام را این گونه توصیف كرده اند:

حضرتش متوسط القامه بود، روی سرخ و سفید، چشم های فراخ، ابروهای گشاده و چهره ی دل نشین داشت، كه هر مغمومی بر روی مباركش نظر می كرد، غم او زایل می گشت و محبوب القلوب و صاحب هیبت بود، و در راه رفتن قدم ها را كوچك می گذاشت، و پیاده رفتن بر آن حضرت دشوار بود.

نقش خاتم آن حضرت علیه السلام «الله ربی و هو عصمتی من خلقه» بود. انگشتر دیگری داشت كه در آن نقش بود «حفظ العهود من اخلاق المعبود».

سید بن طاووس رحمه الله روایت كرده كه جناب عبدالعظیم حسنی گوید:

حضرت امام محمد تقی علیه السلام این حرز را برای پسرش حضرت امام علی النقی علیه السلام آن گاه كه آن حضرت كودك بوده و در گهواره جای داشت نوشت و او را تعویذ می كرد و آن حضرت این تعویذ را به اصحاب خود امر می كرد و آن



[ صفحه 22]



حرز چنین است:

«بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم. اللهم رب الملائكة و الروح».

تمام این تعویذ در «مهج الدعوات» آمده است و تسبیح آن حضرت هم این گونه بود: «سبحان من هو دائم لا یسهو، سبحان من هو قائم لا یلهو، سبحان من هو غنی لا یفتقر، سبحان الله و بحمده». [5] .


[1] اصول كافي ج 1 ص 502 - 497. ارشاد مفيد ص 307. دلائل الامامة ص 222 - 216. فصول المهمة ص 265 - 259. تذكرة الخواص ص 362. مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 420 - 401.

[2] ارشاد مفيد ص 313 - 307. اصول كافي ج 1 ص 501. فصول المهمة ص 261 تذكرة الخواص ص 359. مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 417. اثبات الوصيه ص 176، تاريخ يعقوبي ج 3 ص 217.

[3] مقاتل الطالبيين ص 359.

[4] مقاتل الطالبيين: ص 395 و 396.

[5] منتهي الامال بخش زندگاني امام هادي عليه السلام.